دختر مسیحی
مذهبی
سلام به وب من خوش آمدید.
پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:دختر,مسلمان,حجاب,روسري, :: 21:5 ::  نويسنده : سعید

 

سوالکردم چه اطلاعاتی پیرامون اسلام دارید؟ گفت: به نتیجه رسیده ام مسلمان شوم. پیشنهاد مطالعه چند کتاب را دادم، کتاب ها در اختیارش گذاشته شد؛ بعداز مدتی با اشتیاق به نزدم آمد و گفت: کتاب ها را خوانده و می خواهم مسلمان شوم.
باز چند کتاب دیگر هم به او دادم و گفتم: اینها را هم مطالعه کنید.این کار چندبار همینطور ادامه پیدا کرد. مطمئن بودم جامعیتی از اسلام و مکتب تشیع ازمطالعه کتاب ها برایش حاصل شده است. یک روز همین دختر با عصبانیت واردموسسه شد و گفت: اگر همین الانشهادتین را برایم نخوانید، داخل شهر می روم، داد میزنم و اعلام می کنم، من مسلمان هستم تا همه متوجه بشوند و به این طریق اسلام می آورم. شور و اشتیاق این دختر موجب این شد تا به او قول دهم در مراسم جشن بزرگ میلاد امام حسین (ع) در موسسه ایشان بیایند و مراسم تشرف به اسلام را برگزار کنیم.
 
روزمیلاد امام حسین(ع) مراسم جشن برپا شد و شیعیان زیادی هم در جلسه شرکت کردند، به عنوان یک میان برنامه اعلام کردیم یک دختر فرانسوی مقیم نیویورک با اطلاع و آگاهی دین اسلام و مکتب تشیع را برگزیده و مراسم تشیع الان برگزار می گردد.
دراین میان شخصی از داخل جمعیت بلند شد و گفت: اصلا این دختر از اسلام چه میفهمد که می خواهد مشرف بشود؟ بنده نیز سوالی را مطرح کردم و گفتم هرکس جواب را می داند پیرامون آن توضیح دهد؟ سوال درباره مسئله «بداء» بود که ازاعتقادات مسلم ما شیعیان است.هیچکس جوابی نداد! سوال را از این دخترپرسیدم؟ توضیحاتی پیرامون آن به جمعیت ارائه داد.
سپس در جلوی جایگاه قرار گرفت؛ پس از اقرار بهشهادتین و ارایه عقاید به او، اذان درگوش راست و اقامه در گوش چپ او خوانده شد. رسما به اسلام و مکتب تشیع گروید و نام او را «رقیه» نهادیم.
چند روزی از این قضیه گذشت تا اینکه همین دختر را باحجاب کامل اسلامی هم راه با مرد و زنی دیدم، به نظر می آمد پدر و مادرش باشند. در خیابان جلوی مدرسه با ما برخورد نمودند.
آن مرد و زن (پدر و مادرش) با زبان فرانسوی شروع به سر و صدا کردند؛ چرا دختر مارا مسلمان نموده اید؟ به او بگوییدحجابش را بردارد… سر و صدا باعث شد عده ای دور ما جمع شوند. در همان حین، احساس کردم این دخترتازه مسلمان الان در شرایط سختی است و خیال کردم دارد خجالت می کشد. به موسسه رفتم وزنگ زدم ایران دفتر آیت الله مظاهری و پرسیدم: آیا در چنین شرایطی اگر اصل دین شخص در خطر باشد به نظر شما اجازه می دهید روسری را بردارد؟ در اینمورد خاص ایشان فرمودند اشکال ندارد.
به سرعت برگشتم و به این دختر گفتم: با یکی از مراجع تقلید صحبت کردم و درمورد شما فرمودند: اگر دین شما در معرض خطر است اشکال ندارد و شما میتوانید روسری را بردارید، آنچه در جواب شنیدم این بود: دخترتازه مسلمان به من گفت: این حکم از احکام ثابت و اولیه است یا از احکام ثانویه و بنا بر ضرورت است؟ گفتم از احکام ثانویه می باشد.
تا این را شنید، گفت: «اگر روسری خود را برندارم و بخاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب میشوم؟» گفتم: «بله!» گفت: «والله روسری خودرا برنمی دارم هرچند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.» البته بعد ازاین ماجرا خانواده او نیز با مشاهده رفتار بسیار مودبانه دخترشان از این خواسته صرفنظر کردند.
آنهاعازم فرانسه بودند و با همان حال به طرف فرانسه روانه شدند، آدرس یک مرکزدینی که دوستان ما در آنجا بودند به او دادم و بعدا هم متوجه شدم که الحمدلله با یک جوان مسلمان فرانسوی ازدواج نموده است.
* حجت الاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی در دوران اقامت در آمریکا، امامت جمعه شهر نیویورک و مسئولیت موسسه اسلامی آن شهر را به عهده داشت.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان