تشرفات
مذهبی
سلام به وب من خوش آمدید.
جمعه 29 فروردين 1393برچسب:, :: 18:20 ::  نويسنده : سعید

 تشرف جد آخوند ملا فتحعلي سلطان آبادي

آخـونـد مـلا فـتحعلي سلطان آبادي (ره ) از پدر مرحومش , که از صلحاء و متقين بوده است , نقل فرمود: مـرحـوم ابوي با جمعي از زوار به کربلاي معلي مشرف شد و در منزلي که از حرم مطهر دور بود, سـکني گزيد.

عادت آن مرحوم اين بود که در حرم مطهر مي ماند تايکي از همراهان آمده و ايشان را به منزل ببرد.

اتفاقا شبي , همراهان هر يک به ديگري اعتماد نمودند و هيچ کدام به دنبال ايشان نرفتند و ايشان تا وقت بستن در حرم , آن جامشرف بود.

بعد از آن جا بيرون آمد و در صحن متحير و سرگردان شد.

نـاگـاه ديـد که مردي به شکل اعراب کنارش حاضر است و او را به اسم صدا مي زند ومي فرمايد: فلاني , دوست داري تو را به منزلت برسانم ؟ مـرحـوم پدرم مي گويد: ايشان دست مرا گرفت و از صحن بيرون آورد با خود گفتم ,من مردي غريب هستم و اين عرب را نمي شناسم و همراهم مقداري پول هست ,نمي دانم اين عرب مرا به کجا مي برد؟ در اين فکر بودم که ناگاه ديدم آن مرد ايستاد وفرمود: اين منزل تو است .

در حالي که از صـحن مقدس تا آن جا, چند قدمي بيشترنيامده بوديم و اصلا گويا منزل ما متصل به صحن بود.

بـعـد هم رفقا و همراهان مرا, به اسم خود و شهرشان صدا زد.

آنها با عجله از منزل بيرون آمدند و وقـتـي در را گـشـودند,فورا گفتم : اين مردي را که با من است , ملاحظه کنيد و نگه داريد, اما ايشان کسي رانديدند.

در خيابانها و کوچه هاي مسير متفرق شده و دنبال او گشتند, اما ابدا اثري از اونيافتند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان